رونالدو و بست؛ دو الگو از دو زمان با شباهت‌های زیاد

جدیدترین عکس و خبر ها از رونالدو و رئال

خبرها از معتبر ترین وبسایت های دنیا گرفته میشود!

رونالدو و بست؛ دو الگو از دو زمان با شباهت‌های زیاد

علی دشتی & ارشیا
جدیدترین عکس و خبر ها از رونالدو و رئال خبرها از معتبر ترین وبسایت های دنیا گرفته میشود!

رونالدو و بست؛ دو الگو از دو زمان با شباهت‌های زیاد

 این دو فیلم به هیچ عنوان مثل هم نیستند. فیلم "رونالدو"، پشت صحنه‌ای است از زندگی‌ ستاره رئال مادرید در حالیکه "فوتبالی متفاوت از همیشه" ساخته هلمت کاستارد آلمانی‌ است که با ۷ دوربین در جریان یکی‌ از بازی‌های بست در سال ۱۹۷۰ فیلم برداری شده است. با این حال، مقایسه این دو نتایج جالبی‌ دارد چه از نظر شخصی‌ که نشان دهنده دو دوره اجتماعی است و چه از نظر شرایط فوتبالی آنها. هر دو آنها در زمان‌های از بازیگری خود بهترین بازیکن دنیا شناخته می‌‌شدند. هر دو خارجی‌ هستند و به کشور محل بازی غریبه. بست از بلفست و رونالدو از مادیرا. هر دو از محلاتی قانع آمدند که پس از غلبه بر دلتنگی‌، توانستند که به موفقیت‌های دور از خانه برساند. هر دو نشانه‌های از "خجالت" و "غرور" را همراه با هم دارند. هر دو والدین الکلی داشتند که زود تر از سنّ مورد نظر فوت کرده اند. هر دو ورزشکارانی نغبه هستند که الگو هواداران بودند و هر دو شماره ۷ یونایتد را پوشیدند. 

با این حال، بست وقتی‌ در قله فوتبال دنیا ایستاد، آنقدر نوشید تا خود را در زندان، دستگیری‌های متعدد، پیوند کبد و مرگ زود هنگام غرق کرد. از آن سو‌، رونالدو ۳۰ ساله، مدلی‌ برای تعهد داشتن به حرفه خود است. بست در اواخر دهه ۶۰ در دورانی که خبر از شکوفایی فرهنگ می‌‌داد اما هنوز به اوج آن نرسیده بود، بازی می‌‌کرد. دورانی که آغاز فرهنگ "سلبریتی" بود. شاید او یکی‌ از اولین سلبریتی‌های انگلستان بود. 

رونالدو اما زمانی‌ درخشید که فوتبال به یک تجارت جهانی‌ تبدیل شده بود. جایی‌ که فوتبالیست‌ها بیشتر برند تبلیغاتی هستند تا ورزشکار. بست احتمالا اولین بریتانیای بود که شهرت او را از ورزش گرفت و او درست زمانی‌ بازی کرد که قرار شد به فوتبالیست‌ها رقم‌های افسانه‌ای بدهند. به اضافه آن، بست، مردی بی‌ نهایت خوشتیپ بود که مو‌های بلند و چشم‌های براق داشت. او یک الگو جنسی‌ بود و شاید به خاطر آن بود که وی اولین فوتبالیستی شد که حق تصویر گرفت. او تقریبا برای هر چیزی تبلیغ می‌‌کرد. از سوسیس گرفته تا کاتالوگ وسائل خانگی. این پول‌ها در دهه ۶۰ تفاوت‌های زیادی را رقم می‌‌زد اما حتا با وجود در نظر گرفتن تغییر دوران و پول، رونالدو با ۵۲ میلیون پوند درامد سالیانه، خیلی‌ بیشتر از بست حقوق و حق تبلیغاتی می‌‌گیرد. 

همانطور که "رونالدو" نشان می‌‌دهد، زندگی‌ کردن به عنوان یک فوتبالیست جهانی‌ یعنی‌ زندگی‌ کردن در یک خانه شیشه ای. در خیلی‌ از جاه‌های فیلم، رونالدو تنها است و فیلم یک نمایش خالی‌ است از تنهایی‌ بی‌ نهایت او. او یا تنها است یا با پسرش کریستیانو رونالدو جونیور در خانه چند میلیونی خود با استخر است. 

او دوستان کمی‌ به جز مشاوران، مدیر برنامه ها، مدیران و اعضای خانواده‌اش دارد. او حراست جونیور را به عهده دارد و تا الان هویت مادر وی را مشخص نکرده است. ما او را در حال انجام تمرینات بدن سازی می‌‌بینیم که با پسرش انجام می‌‌دهد. به نظر تمریناتی است که بسیار مردانه است که می‌‌خواهد نشان دهد ستاره جهانی‌ شدن در فوتبال چه چیز‌های نیاز دارد. 

در مخالفت با آن، بست پدری است که فرزندانش را به سختی می‌‌بیند. او خود را در جمع دختران می‌‌بیند که در آن زمان چیزی به نام "علم ورزش" وجود نداشت. گرچه او به صورت خدادادی سریع بود اما بیشترین عملکرد بدن او در بالا بردن لیوان مشروبات الکلی است. 

در فیلم "فوتبالی متفاوت از همیشه"، یونایتد بازی را ۲-۰ می‌‌برد که بست یک گل می‌‌زند و یکی‌ را هم برای بابی چارلتون می‌‌سازد. وقتی‌ بست رو جلو رونالدو می‌‌گذاریم، او بسیار لاغر است. ران‌های او ماهیچه‌های درشتی ندارد و بیشتر یک خواننده راک است تا یک ورزشکار. با این حال او کاریزما تصویری خود را دارد و این کاریزما کاملا با بازی او مطابق است. در زمان آن بازی، بست ۲۳ سال داشت ولی‌ حتی در آن زمان هم نشانه‌های از مرگ زود هنگام وجود داشت.

۴ سال قبل تر از آن، یک روزنامه پرتغالی، بست را عضو "پنجم گروه بیتلز" نامیده بود. او به مانند رونالدو در دوران اوج سلبریتی‌ها به دنبال شهرت نیست اما او سعی‌ می‌‌کرد از این شهرت برای خوش گذراندن خود استفاده کند. در ۲۳ سالگی، بست چند تا از بازی‌های یونایتد را به خاطر حرکات غیر معقول خارج از زمین از دست داد. در یکی‌ از آن غیبت ها، او بی‌خیال یک بازی یونایتد شد تا بتواند با کساک، بازیگر زن معروف خوش بگذراند. قسمتی‌ از آن آخر هفته در مستند "فوتبالی متفاوت از همیشه" وجود دارد. 

قضیه کساک، یک آبروریزی برای بست بود اما اگر رونالدو روزی چنین کاری کند، احتمالا تمام خبرگزاری‌های دنیا آن را روی تیتر خود قرار می‌‌دهند. حالا با بازیگری الیگارشی روسی و سلطنت خلیجی، هر لحظه از فوتبال، تجارتی ریسک پذیر شده است. آمار‌ها نشان می‌‌دهند هر بازیکن چقدر دویده است، چقدر در بازی بوده و او دیگر نمی‌‌تواند حتی در زمین بازی مخفی‌ شود. رونالدو در مستندش یک فرد خودپسند است که بی‌ نهایت تلاش می‌‌کند. مخصوصاً در صحنه‌های توپ طلا که او بعد از سال‌ها آن را برد. وقتی‌ میلیون نفر تو را تعقیب می‌‌کنند، اینکه تو ثابت کنی‌ از زندگی‌ خودت لذت می‌‌بری، ضروری است و یا حداقل نشان می‌‌دهد که تو هنوز انگیزه داری. 

بست به نظر می‌‌رسد زیر رسانه‌‌ها پژمرد. جیمی گریوس که خود فوتبالیستی معرکه ولی‌ الکلی بود، یک بار گفته بود:

"خیلی‌ افراد هستند که زیر فشار نبوغ خم می‌‌شوند و بست به نظر من یکی‌ نابغه بود. او فوتبالیست زاده شده بود و فکر نمی‌‌کنم که توانسته بود با آن کنار بیاید."

مادر بست در سنّ ۵۵ سالگی به علت مصرف زیاد الکل مرد. پدر رونالدو در ۵۲ سالگی به خاطر شرایط کبدش بر اثر مصرف زیاد الکل از دنیا رفت. برادر رونالدو الکلی بود اما حالا در حال ترک است. با این حال او تنها یک لیوان الکل و شامپاین در مراسم مخصوص می‌‌خورد و از شرایط بدن سالمش لذت می‌‌برد. باز هم باید بگوییم که "خود شیفتگی‌" شاید در زندگی‌ افراد رده بالا نقشی‌ مثبت بازی کند.

بست هم آنچنان فروتن نبود. مثل رونالدو، او گاهی اوقات برای خودش بازی می‌‌کرد. او یک بار اعتراف کرد که آنچنان اهمیت نمی‌‌داده است که تیمش ببازد، مشروط به آنکه خودش خوب بازی کرده باشد و هواداران او را تشویق کنند. با این حال فشار انتظارات، نداشتن اطلاع از قدرت شهرت و مصرف الکل، آخر بست را به زمین زد. و مهم تر از آن اینکه، بست هیچگاه پول را نشانه مهمی‌ در زندگی‌‌اش نمی‌‌دید. برای او پول به معنای "اوقات خوش" بود. 

با تمام ثروت احمقانه، زیاد و غیر عقلانی فوتبال امروز، این پول‌ها برای بازیکنان نخبه آنچنان هم بد نبوده است. آنها انقدر پول ساز شدند که تمام نزدیکان او از او مراقبت می‌‌کنند تا مبادا از ثروت وی کم شود. هواپیما جت اختصاصی رونالدو، نشانی‌ از این پول‌های زیاد است. یک صحنه در مستند رونالدو وجود دارد که او پسرش را به دیدن ماشین‌های خود می‌‌برد که از فراری گرفته تا پورشه در گاراژ حضور دارند. ماشین‌های که به تنهایی‌ پول یک مرکز خرید هستند و او می‌‌خواهد بداند چه ماشینی در گاراژ او وجود ندارد. جواب لامبرگینی است.

با این حال، اینها بهانه‌های فرعی است. قابل بحث اما نه اساسی‌. شاید بست توجه تیم‌های را بر می‌‌انگیخت که مشاورانی خوب داشتند و به او زندگی‌ لوکس را می‌‌دادند به جای آنکه او را در میخانه‌ها تنها بزارند. با این حال، در زمان تماشای بست در دوران جلالش، خیلی‌ سخت نبود که حدس بزنیم مرغ او یک پا دارد و او آخر کار هم به حرف خودش گوش می‌‌کند نه بقیه.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 18 آبان 1394 | 19:33 | نویسنده : علی دشتی & ارشیا |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.